فصل شارلاطان

این بار خبری از آن تجربه های هولناک اگزوتیک و " دلالی درد " نابش نیست . این بار خبری از سرقت شبه سینمایی و شبه زیرزمینی " کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد " هم نیست . جذابیت ها همگی در جایی خارج از خود فیلم حضور دارند . " بهروز وثوقی " را پس از چند دهه بی کاری اجباری عرضه کردن می تواند کفایت کند . اگر کم بود " مونیکا بلوچی " برای مخاطب ایرانی کم جذابیت ندارد . مخاطب ایرانی که جدای از جایگاه واقعی " بلوچی " ، شمایل برند شده بلوچی را در کنار آنجلینا جولی و جنیفر لوپز خیلی خوب می شناسد و شاید برای " نگاه استشراقی " هم بد نباشد " بلوچی " را در چادری سیاه ببیند که مورد تجاوز قرار می گیرد . بهرحال شاید بارها و بارها قسمت هایی از فیلم " بازگشت ناپذیر " و " مالنا " را تبدیل به خاطرات کف و صابونی اش کرده باشد . ضرر که ندارد ، چند نمای لخت هم از بلوچی می گیریم . حتی به فکر مخاطبین تینیجرش هم هستیم . " آرش " و " تیکه تیکه کردی دل منو " را هم می تواند ضمیمه فیلم کرد . آمدیم و فیلم در ترکیه هم خواست به نمایش عمومی در بیاید . ضرر ندارد چند کاراکتر هم برای ستاره های سینمای ترکیه در نظر گرفته شود . مارتین اسکورسیزی عزیز ، بهمن قبادی هستم . قصد دارم فیلمی آوانگارد بسازم که فیلمنامه اش را حین فیلم برداری بنویسم و از یک بازیگر فراموش شده سینمای ایران هم دعوت به همکاری کرده ام . لطفا کمکم کنید . من قبادی هستم . بهمن قبادی ... دوست پسر رکسانا صابری . همانی که حکومت ترسناک مذهبی ایران ، او را به جرم جاسوسی دستگیر کرده بود . از شما ممنون هستم . بله ، مارتین اسکورسیزی هم فیلم را به شما تقدیم خواهد کرد . فیسبوک خیلی مهم است بهمن جان . فراموشش نکن . راست می گویی . باید سراغ قهرمانان سیاسی هم بروم . فیلم را باید به فرزاد کمانگر تقدیم کنم و صانع ژاله . چه کسی جرات دارد درباره فیلم حرف بزند . هم به قهرمانان کردهای ایران توهین کرده است و هم به جنبش سبز . اگر به جنبش سبز توهین کرد می گویم شما را مقامات دولتی ایران اجیر کرده اند و اگر به کرد ها ، می گویم شما به خاطر تمایلات راسیستی تحمل پیشرفت یک فیلمساز کرد را ندارید و نمی گذارید من صدای مردم کردستان باشم . مقدمات آماده است . می ماند سینما که باید یک کاریش بکنیم .
فیلمنامه کلاسیک می خواهیم چه کار . فیلم متعلق به سینمای تجربی است . زر نزنید . قصه را برایم تحلیل نکنید . شخصیت پردازی نمی خواهد . اصلا پرداخت نمی خواهد . یک سری صحنه بازجویی می گذاریم و لابلای آن ، چند مدیوم و کلوز از بهروز وثوقی و مونیکا می گیریم . یک نفر را پیدا می کنیم که شعر بخواند . حالا هر شعری هم که خواندند مهم نیست . اصلا فیلم درباره زندگی یک شاعر باشد که کرد است اما در تهران و در ناز و نعمت زندگی می کند و راننده هم دارد . فک و فامیل زنش هم به دربار ربط دارند . حتما چنین کسانی وجود داشته اند . تاریخ می خواهیم چه کار ؟ ما را چه به واقعیت ؟ فضای فیلم فانتزی است خب . این واقعیت است که به سینما بدهکار است . می خواهند سینما را به واقعیت بدهکار کنند . عجب . اصلا مهم نیست که صحنه های انقلاب را چطور در آورده ایم . مهم نیست که وقتی شاعر و زنش را دستگیر می کنند ، مردم هنوز شعار " مرگ بر بختیار " سر می دهند . مهم نیست که اول یک آخوند که خیلی عجیب و غریب حرف می زند ، احکام دادگاه را می خواند و بعد شخصیت ها را به بازجویی می برند . چه چیز ها می خواهید ؟ بازیگر اصلی فیلم که کرد ایرانی است ، هنگام جوانی نه به لهجه کردی حرف می زند و نه ایرانی . با لهجه دست و پا شکسته ترکی ( ترکیه ای ) چند کلمه غلط فارسی را تکرار می کند و هیچ کدام از ایرانی های فیلم ، به جز یک نفر نمی توانند فارسی حرف بزنند . موسیقی فراموش نشود . هر جا که عشقت کشید موسیقی را هم وارد صحنه کن .
فرم ؟ انسجام فرمی ؟ زبان سینمایی ؟ ایده های بصری ؟ نوکرت هستم . جناب تصویر بردار ، هر کاری دوست داری بکن . هر چیزی که دوست داری تجربه کن . ( تنها نقطه مثبت فیلم ، تصویر برداری اصلانی است که به نظر می رسد کاملا آزادانه و در بسیاری از موارد بداهه پردازانه هم بوده است ) . قربان شکلت بروم . قاب های خوشگل بگیر . ارتباط می خواهیم چه کار . اضافه اش را می دهم ببری در چند موزیک ویدئو هم استفاده کنی . جناب تدوین گر ، یک کاری کن کم تر از 80 دقیقه نباشد . جشنواره های درست و حسابی که این بار ما را راه ندهند ، بالاخره تا بخواهی جشنواره این دور و اطراف پیدا می شود . سر سگ بزنی ، از ما تحتش جشنواره بیرون می ریزد . سینما ؟ سینما دیگر چیست ؟ شارلاطان هم خودتان هستید . من بهمن قبادی هستم .

پ . ن : هیچ لحنی مناسب تر از این برای نوشتن درباره " فصل کرگدن " نبود . صحبت کردن درباره هر جنبه ای از کار ، جز با این لحن نوعی کمدی موقعیت ایجاد می کند .