۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

آرگو درت رو بذار




" آرگو " یک تریلر هالیوودی درباره هالیوود است که با رویکردی چندلایه به عنوان تولیدی هالیوودی به نسبتی خود – تخریبگرانه می رسد . در واقع آرگو فیلم در فیلمی هوشمندانه است . در بستر منحط و مساله دار هالیوود ، قرار است که فیلمی هالیوود دیگری با همان رویکرد در این فیلم ساخته شود . در واقع آنچه آرگو روایت می کند در بستر کند و کاوی بر دستگاه تبلیغاتی آمریکا و در راس آن " هالیوود " به مثابه نشانه اصلی آن است . انتخاب هوشمندانه این پس زمینه تاریخی ، یعنی " ماجرای گروگان گیری که در دهه های انتهایی قرن بیستم ، تبدیل به ترومای جمعی مردم آمریکا شد ، به شکل گیری لایه های عمیق تری در یک تریلر کاملا ژانریک هالیوودی کمک به سزایی کرده است . درست هنگامی که غرور ملی آمریکایی ها ، درست در اوج نظام دوقطبی شکل گرفته در دوران جنگ سرد و اوج قدرت آمریکا ، جریحه دار شده است و انقلابیون کله شق ایرانی ، دست به ماجراجویی بزرگی زده اند که تمامی قدرت نمادینی که ساختار نظام بین الملل برای آمریکا ایجاد کرده است مخدوش کرده است ، " فیلم در فیلم " رقم می خورد و قهرمانی از " هالیوود " بر می خیزد و به نقطه کانونی بحران می رود یعنی به بزرگترین جهنم آن روزهای ذهنیت آمریکایی یعنی ایران . آرگو در واقع اسم رمز " هالیوود " است که در آن سال ها ، در تسخیر تولیدات علمی تخیلی بود که پس از موفقیت " جنگ ستارگان " جرج لوکاس ، یکی از محبوب ترین و پرفروش ترین ژانر های سینمای جریان اصلی هالیوود را شکل داده بودند . قهرمانان اغلب این فیلم ها ماموریت داشتند تا از طرف هالیوود جهانی پر از نکبت و زشتی را از گزند " دیگری " که از کرّات دیگر به زمین هجوم آورده بود و امن و امانش را به خطر انداخته بود نجات دهند . قهرمانان این فیلم ها که اغلب آمریکایی بودند به نمایندگی از کل ساکنین کره زمین ، در برابر شر دیگری مقابله ای جانانه می کردند و زمین را برای همیشه از شر نجات می دادند . این همان نقشی بود که در عرصه سیاست خارجی و در جریان جنگ سرد ، دستگاه تبلیغاتی آمریکا برای اهداف ایالت متحده در دنیا تعریف می کرد . نبرد ویتنام ،و تبلیغات ایدئولوژیکی که حول آن می شد ، نمونه بارز چنین رویکردی بود که هم زمان در هالیوود ابتدای دهه هفتاد به تولید انبوه فیلم هایی در این ژانر دست می زد .
آرگو در دل چنین تناقضی پیرنگش را بنا کرده است . همزمان با بحران گروگان گیری ، شوروی هم به افغانستان حمله برده است و این اوج استیصال " محافظان خیرخواه آزادی و رفاه " است که این بار در مواجهه با هسته سخت واقعیت ، کارخانه های رویاسازیشان از کار افتاده است . در حالی که دستگاه امنیتی آمریکا ، راهکار های بچگانه ای برای نجات گروگان ها یافته است ، این آخرین طرحی است که قرار است به داد آمریکا برسد . اینجاست که کلیت هالیوود و نه اسطوره های ژانریک آن ، به کمک آمریکایی می آید که قربانی ماجراجویی ضدقهرمانان بی محابا و کله شقی شده است که نه بر پرده سینما که در نمایشی بی پرده و واقعی ، جایگاه آمریکا را به چالش کشیده اند . آرگو در واقع هسته های روایی فیلم های علمی تخیلی را به عاریه می گیرد و بدمن ها در ایران مستقر می شوند . ایران می شود مهد زندگی دشمنان کره زمین ( یعنی آمریکا ) و قهرمانان از جان گذشته که هیچ یک ذره ای در انجام عمل قهرمانانه خود تعلل نمی کنند ، به دل جهنمی سوزان می روند که حتی به اندازه بند انگشتی ویژگی های انسانی در آن وجود ندارد . مردمی کاملا وحشی و خون ریز که تنها چیزی که انسان بودن آن ها را باور پذیر میکند ، گذشته ای است که در ابتدای فیلم و به صورت صدای روایت ، آنان را زخمی سیاست های آمریکا نشان می دهد . ( اساسا تلاش برای بررسی شباهت ایران درون دایجسیس و ایران واقعی ، بلاموضضوع است . فیلم برای مخاطبین هالیوودی ساخته شده است ) . این ها همه در لایه سطحی تر فیلم است که معنا می یابد . در لایه ای دیگر ، برای مثال صحنه ای که با تدوین موازی سخنرانی های کارتر ، دانشجویان خط امام ، مردم آمریکا و بازیگرانی که فیلمنامه فیلم علمی تخیلی " آرگو " را بازخوانی می کنند ، تمامی این تصاویر را خود فیلم مساله دار می کند و همه را در سطح نمایشی از ژانر علمی – تخیلی در هالیوود بازنمایی می کند . اتفاقی که در جای جای فیلم می افتد و حتی انتخاب ایران به عنوان لوکیشنی از شرق ، که جذابیت های " اگزوتیک " برای مخاطبین غربی دارد نیز باید در همین چارچوب بررسی شود . ( نماینده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این موضوع اشاره می کند ) . تصویری که آرگو از ایران می دهد ، در تناقضی پیچیده دقیقا اگزوتیسمی است که تصویری امروزی تر یافته است . مردانی خشن با ریش بلند که صبح تا شب مرگ بر آمریکا می گویند و زنانی با صورت های زشت و چادر های سیاه که پا به پای آنان نفرت ورزی می کنند و شهری که در جای جای آن مراسم اعدام برپاست . ( این چقدر شبیه تصویری است که بسیاری از ایرانی های خارج از ایران ، از سرزمین خود به جهانیان می دهند و چقدر مشابه تصویر ایران است که برخی از فیلمسازان درجه دوی ایرانی به جشنواره ها عرضه می کنند . ) یکی از ویژگی های تصاویر اگزوتیسم ، پرهیز آن ها از پیچیده کردن واقعیت است . به سادگی ترین شکلی ، تیپی آشنا را از هویت فرهنگی و تاریخی ، برای مخاطبینی که انتظاری جز همان تصاویر ندارند عرضه می کنند و این گناه فیلم نیست . در لایه ای عمیق تر ، این فیلم با رویکردی خود – تخریبگر کل روایت را بر نزاع خیر و شر ، آمریکایی های قهرمان و جهان سومی های وحشی تقلیل می دهد تا کلیت این پرداخت را به چالش بکشد . آرگو به همان اندازه که در این سطح ، چنین تصویر سبعانه و اغراق شده ای از " ایران " می دهد ، به همان اندازه تصویری اغراق شده از بلاهت آمریکایی ها در برخورد با چنین مسایلی نیز به دست می دهد . تصاویری که در آن ، آمریکایی ها پرچم ایران را آتش می زنند و حرف های احمقانه تظاهر کنندگان آمریکایی که تحت تاثیر غروری برساخته هالیوود و مدیا ، خود را بی تاب نابود کردن ایران می یابند به لایه دوم تماتیک فیلم ارجاع داده می شود .
بعد از پایان یافتن تریلر هالیوودی که بهشتیان از چنگال ساکنین وحشی " جهنم " ( یا به قول یکی از آن شش قربانی که در خانه سفیر کانادا زندگی می کنند ، " دنیای دیگر " ) نجات می یابند و هنگامی که قرار است دوباره صدای راوی ، تاریخ را به روایت دستگاه رسمی آمریکا بازگو کند ، دوربین نماهایی از عروسک های پلاستیکی قهرمانان فیلم " چنگ ستارگان " را نشان می دهد و فرزند " افلک " ، کودکی آمریکایی که با این عروسک ها و شخصیت ها ، تصویری از آمریکا ، از جهان و از ارزش های آمریکایی در ذهنش ساخته می شوند . اینجاست که مخاطب باید تمام آنچه که در بطن فیلم اصلی و در قالب فیلم دوم و در ایران گذشت را از جنس خیال بافی های هالیوودی برای گریز از وضعیت موجود و نفرت یک جهان از آمریکا بداند و این رویکرد است که فیلم را در جایی فراتر از یک فیلم – ژانر تبلیغاتی و ایدئولوژیک جای می دهد .
از تحلیل تماتیک این فیلم که احتمالا برای ما از سایر جنبه های نقد اثر مهم تر است که بگذریم ، کارگردانی افلک ، فضاسازی و حرکت های هوشمندانه و شیوه تدوین مناسب با ضربآهنگ فیلم ، در نوع خودش کم اشکال بود .
پ . ن 1 : در این یادداشت ، سعی کردم هیچ قضاوتی درباره خود آن واقعه تاریخی و عواقبش نداشته باشم ، چرا که معتقد هستم موضوع اصلی فیلم این نبود .
پ . ن 2 : اساسا توجه به صحنه آرایی فیلم در ایران و توجه به لحن و صدای بازیگرانی که نقش ایرانی ها را بازی می کنند و ... بلاموضوع است . فیلم کاملا برای مخاطب آمریکایی ساخته شده و همان طور که بحث شد ، سعی شده تا در دل آن روایت " فیلم در فیلم " کاملا هالیوودی ، آشنا ترین تصویر از ایران برای مخاطب عام هالیوودی پرداخته شود .

پ . ن 3 :  عنوان متن از دیالوگ پایانی فیلم استفخراج شده است .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر