"
زنی تحت تاثیر " شاهکار جان کاساوتیس و از مهم ترین فیلمهای دهه هفتاد
آمریکاست . به جز وجوه تماتیک و دراماتیک بدیع و مهم این اثر ، فرم
آنارشیک و آشفته کار که از ویژگی های فرمال بیشتر آثار کاساوتیس است که در اینجا
به اوج خود رسیده ، اثر را به یکی از خاص ترین آثار سینمای آمریکا در دهه های
گذشته تبدیل کرده است . اگر تنسی ویلیامز در نمایش نامه های ماندگار خود ،
آمریکای پس از بحران 1930 را در شخصیت های فروپاشیده و زنان و مردان شکست خورده
خود ، در هم تنید و آن تراژدی های تاثیرگزار را خلق کرد ، کاساوتیس در دهه
هفتاد و با توجه به ویژگی های منحصر به فرد این دوران و در فضای سینمای دوباره جان
یافته آمریکا در دهه هفتاد است که به سراغ شخصیت های فروپاشیده نظم در حال تکوین
ویرانگر حاکم بر آمریکای متاخر می رود .
نیک که کارگری یقه آبی است ( کارگران متخصص آمریکایی که گفته می شود از دهه شصت ،
در زمره طبقه متوسط آمریکا به شمار می آیند و شرایط اقتصادی با ثباتی پیدا کرده
اند ) موفق نمی شود به قولی که به همسرش داده است وفا کند و خود را برای خوش
گذرانی شبانه به خانه برساند ، چرا که مجبور است به خاطر شرایط اضطراری به وجود
آمده شب را سر کار سپری کند . همسرش که به نظر پریشان احوال می رسد ، بچه هارا به
خانه مادرش میفرستد تا شب را به همراه شوهرش سپری کند . با بهم خوردن برنامه ،
نگرانی مرد درست از آب در می آید و زن از خانه بیرون می زند . او که از
شرایط روحی نا متعادلی برخوردار است به باری نزدیک خانه می رود و پس از
آشنایی با یک مرد و خوردن مشروب ، کنترل خود را از دست می دهد . با مرد به خانه می
رود و شب را با او سپری می کند . تا اینجا هیچ خبری از آشفتگی ساختاری و حرکتهای
دوربین نیست . گویی با یک اثر حادثه ای استاندارد محصول هالیوود طرفیم ولی هر چه
فیلم جلوتر می رود ، تغییرات فرمی چشمگیر تر می شود و تماتیک اصلی اثر ، خود
را نمایان تر می کند . ادامه فیلم ، روند دیوانگی افزون شونده زن و تمامی شخصیت
های فیلم را نشان می دهد و هر چه به پایان فیلم نزدیک می شویم ، آشفتگی فرمی و
نماهای نا متعارف و برداشت های غیر استاندارد متناسب با تماتیک فیلم بیشتر می شود
. فیلم بر پایه مساله جنون بنا شده و پیرنگ بیرونی فیلم نیز ، بر پایه " خرده
پیرنگی روان شناسانه " بنا شده که حاوی هیچ اتفاق و حادثه فیزیکی قابل توجه
نیست و کاساوتیس ، در چند صحنه فیلم دست به بازی کردن با عادات تماشاگر نیز می زند
. ( صحنه درگیری نیک و دوستش ادی که او را از دره به پایین هول می دهد یا درگیری
هایی که بیننده بنا به عادت مالوف در آن منتظر پیامدی فیزیکی است )
مساله اصلی " میبل " شخصیت زن فیلم که با بازی استادانه " رولندز
" همراه است ، جنون است اما در طول فیلم ، موضوع اصلی دستخوش تغییر می شود .
در واقع ما با تاثیرات و پیامد های رفتار نا متعارف میبل با " دیگران "
مواجه ایم و تاثیری که این برخورد ها در شرایط روانی " میبل "
گذاشته است . کم کم متوجه می شویم آنچه میبل را دچار روان نژندی کرده است ، تاثیر
پذیری او از محیطی به شدت مبتهب و آشفته است که تحت تاثیر شرایط بیرونی و اوضاع
اجتماعی شکل گرفته است . کاساوتیس ، بنا به سنت فیلمهای مشابه در دهه هفتاد (
پرواز بر فراز آشیانه فاخته اثر میلوش فورمن و شب افتتاحیه که اثر خود کاساوتیس
است ) ، اما استادانه تر هجوم بی رحمانه و ویرانگر امر اجتماعی یا عرصه
عمومی بر امر شخصی یا حوزه خصوصی را نشان می دهد . این که چگونه شرایط
سخت و بی رحم اجتماعی در دوران اوج رشد سرمایه دارانه در آمریکا تمامی روزنه های
زندگی خصوصی را اشغال کرده است . در یک سوم ابتدایی فیلم بارها ، به نشانه های
فرهنگ در حال شکل گیری تحت تاثیر شبکه های تلویزیونی و شوهای محبوب دهه هفتاد
ارجاع داده می شویم ( علاقه بچه ها به این مسابقه ها و حرکات گرته برداری شده از
مسابقات بوکس در بین دوستان نیک و حتی " میبل " و ... ) . درباره این که
ریشه بیماری میبل چیست ، می توان خیلی بیشتر و دقیق تر بحث کرد و نشانه های درون
متنی زیادی نیز برای این کار در درون فیلم وجود دارد ، اما آنچه مهم است تشدید این
روند ، در برخورد دوستان نیک با میبل و نیک درباره بیماری میبل ، برخورد نیک
با میبل به خاطر این واکنش ها و برخورد مادر نیک و میبل با این مساله که همگی در
ارتباط مستقیم با روند افزون شونده روان نژندی میبل هستند . از این گذشته ، ما در
فیلم به خوبی شاهد این هستیم که تمامی این افراد که به عنوان عوامل بیرونی در شکل
گیری این " فرامن " سرکوب گر در تشدید بیماری میبل و سرکوب
هیجانات و امیال او نقش ایفا می کنند ، خود نیز رگه هایی از جنون و دیگر
آزاری دارند . نکته ای که حائز اهمیت است جنس بیماری میبل است که بیشتر دارای رگه
هایی از خودویرانگری است تا دیگر آزاری . در واقع فشارهایی که دیگران از طریق
خشونت ورزیدن نسبت به دیگری ، از خود می رانند در میبل به واسطه خود ویرانگری او ،
باعث تشدید و بازتولید بیشتر غریزه ویرانی می شود . میبل به شدت در برابر قضاوت
دیگران آسیب پذیر است و در تلاش برای سازش دادن میان کشمکش " من " و
" فرا من " خود ، امیال و هیجانات در برابر قضاوت اخلاقی و اجتماعی
دیگران ، لحظه به لحظه ویران تر می شود و از طرفی نیک که شاهد این پروسه است ،
خودش درکنار میبل ، مسیر دیوانگی را طی می کند .بیراه نیست اگر بگوییم که آنچه در
طول فیلم تغییر می کند ، نه شرایط روانی میبل که شرایط روانی و تحولات شخصیتی
" نیک " است . سکانسی که برای ما نیز کاملا اشناست ، برخورد دوستان نیک
با او پس از به تیمارستان رفتن میبل است . فشارهای روانی نیک که به خاطر بیشتر شدن
مسوولیتهای خرد کننده اش در اوج قرار گفته ، با فشار تحمل حضور " دیگری
" در حریم شخصی اش تا جایی اوج میگیرد که او خشونتش را نه نسبت به اطرافیان
فضول و مزاحم که به تنها دوستی اعمال می کند که " با این که از داستان مطلع
است ساکت شده است و هیچ چیز نمی گوید " .
در
یک سوم پایانی اثر و در شرایطی که قرار است میبل ، پس از شش ماه به خانه بازگردد ،
ما با نیکی جدید مواجهیم . نیک دقیقا رفتارش مثل میبل است در سکانس ابتدایی فیلم .
آرام و قرار ندارد ، تصمیمات لحظه ای ناشی از دلهره اش ، مدام بیشتر می شوند و
ثباتشان کم تر . او همه دوستانش را به خانه دعوت می کند و تحت تاثیر پر رنگ ترین
دیگری فیلم یعنی " مادر " ، دوباره عذر آنها را می خواند . او نیز اکنون
به مرحله ای رسیده است که شاید همان خودباوری بیماری جنونش باشد . او اعتماد
به نفس اولیه خود را از دست داده و تبدیل به انسانی تابع شده است که هدفش جلب
احترام و رضایت دیگران است . ( در صحنه بازگشت میبل و نشستن سر میز و ایده
بی نظیر کنترل رفتار میبل ونیک از طرف همدیگر ) . میبل از طریق رفتن
به تیمارستان ، شوک الکتریکی و سایر روشهای کنترلی ، قرار است به انسانی بهنجار و
مورد تایید اخلاق عمومی آمریکای دهه هفتاد تبدیل شود . مثل سایر آدمهای فیلم
جنونش را با فرافکنی دور تر بیندازد و بر خشم و هیجانش ، بخوانید بر " میل
" و بر اراده اش افسار بزند . تبدیل به همان انسان بی رگ و خنثایی شود
که با لبخند های مرده و بوسه سردش ، کالایی پرسود و مفید برای ادامه این نظم
اجتماعی " بیمار " باشد ، مانند تمامی آدمهایی که از "
خوب شدن " او سخن می گویند و با بلاهتی در چهره هایشان ، از این اتفاق ابراز
خرسندی می کنند و کسی از جنون بالقوه و مخفی در درون خودشان ، با آنها صحبتی
نکرده است . نیک و میبل خیلی زود افسار بر میل خودرا پاره می کنند و
همه چیز از جمله " خودت باش " نیک آغاز می شود تا میبل دوباره به جنگ با
فرامنش برخیزد و این بار اما بی توجه به محیط و فشارهای بیرونی ،عمل می کند و در
کنتراستی با سکانی میهمانی ابتدای فیلم ، خیلی صریح از میهمانها می خواهد که خانه
را ترک کنند . اما گویا چیزهایی تغییر کرده است و آن حال و هوای درونی نیک است .
نیک دیگر حاضر نیست " دوستت دارم " را بر زبان بیاورد و در صحنه درگیری
نیک و میبل این بار ، هم میبل رام می شود و هم نیک کوتاه می آید . تیمارستان به
خانه منتقل شده است و فرزندان ، که دوربین در برخورد با آنها ، ارام و قرار پیدا
می کند ، وارد عرصه جنون می شوند و دست پرورده های این جنون جمعی می شوند .
در
نماهای آخر فیلم است اصلی ترین تماتیک اثر خود را نشان می دهد و این به لطف نمایی
از یک سوم ابتدایی فیلم و کنتراست بین این دو نما خود را نشان می دهد . در نمای هم
خوابگی نیک و میبل در یک سوم ابتدایی فیلم ، ما با نوری بسیار ازاد دهنده و مازاد
در صحنه روبروییم . نوری که به واسطه زاویه و اندازه نما و کلا دکوپاز
کاساوتیس ، از لابلای کرکره های باز به فضای بیرون
و در برابر دیدگان مستقیم مخاطب ، اضافی بودن و آزار دهنده بودنش حس می شود
. کاساوتیس برای نشان دادن همخوابگی آنها در این نما ، از نماهای متعارف استفاده
نکرده است و با لانگ شاتی از اتاق ، مانع از خصوصی و شخصی به نظر آمدن این رابطه
می شود . حضور بی مقدمه و بی خبر بچه ها و مادربزرگ ، از لحاظ دراماتیک نیز به این
عنصر تماتیک بیشتر کمک می کند . در نمای پایانی ، نیک و میبل پس از بیرون انداختن
میهمانها و پایان دادن به دعوای شخصیشان و تظاهری فریبکارانه پیش کودکان ، مخاطب
را نیز از دیدن خلوتشان بر حذر می دارند . نیک کرکره را می شکد ، به سمت دوربینمی
آید پرده را به روی دووربین می کشد و چراغها را خاموش می کند . اگرچه گریزی از
جنون انسانها در دنایی این چنین دیوانه دیوانه دیوانه نیست ، اما می توان پرده های
بیرونی را بر حضور مزاحم قطعات گرفتار این پازل تراژیک کشید . در واقع جنون تا
جایی که امری اجتماعی نباشد ، پرابلمی اجتماعی و اخلاقی نیز محسوب نمی شود . آنچه
جنون را جتبدیل به نابهنجاری عرفی و اخلاقی می کند ، نه عناصر ذاتی جنون که حضور
" دیگری " است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر